میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام:
هستی امروز به دل شور و نوایی دارد
این ندای سحری حال و هوایی دارد
آسمان مژده ز گیسوی چمن میخواهد
زین شمیم خوش باد ، ابر شرابی دارد…
رو به کعبه همه دلها به تولا آیند
کعبه از شوق علی ، خود چه نوایی دارد
زین خبر که بشکفتست گلی در عالم
گو به غم رو ، که صفایش دوایی دارد
متجلی شده است وصف کمال خوش یار
دیدی آخر که گدا نیز خدایی دارد
بانگ تبریک ز میلاد علی میآید
امشب این ماه ، مزینان چه جلایی دارد
امام زمان:
شود آیا که رخ ساقی گلگون بینیم
پرده از خود بدرد ، نور به مادون بینیم
زردی زار مزینان بزدایند زوار
تا گدایان درش را همه قارون بینیم
خوش به حال ما بدان ، که انتظار است باعث امید و خوشحالیمان ، حضرت حجت دوای درد بی درمان بود خوش به حال ما که بیماریم و مهدیست حاکم احوالمان ، هر که هست در صحت و آرامش جان و روان قبطه خواهد خورد به این اشک و غم و درد و دوا و دکتر زیبایمان گر که یا رب بیگناهی و تعبد ، بی نیازی آورد خوش به حال ما گنهکاران که محتاجیم به ناز و غمزه ی این سوگل درباریان ، بس گنهکار و بد و زشت است همه جان و روان و صورت و سیرت که دارد این مزینان ته بی بخردان ، لاجرم زآن که ندارد اطلاعی کس ، از پس دنیایمان ، کی رود در دوزخ و کی میشود با حوریان ، چونکه اسباب فراوان هست در فرجاممان خوش بود این انتظار مهدی صاحب زما ن ] الهم عجل لولیک الفرج
شب جمعه ، شب انتظار و التهاب منتظرانیست که ناملایمات این دنیای دنی را به عشق حضور و انقلاب سبط صالح نبی اکرم ، مهدی موعود با امید و ایمان سپری میکنند . تعجیل در طلوع پرفروغ آن نگار نیکو رخسار ، صلواتی را از سرسودای دل ختم فرمایید . ملتمسانه و مسرانه نیازمند و خواستار دعای خیر شما بزرگوار میباشم. ( چقدر زیباست که تنبه حضرت حق برای ما و پدرمان ; این دنیای پست و پوچ و زود گذر است. ، خدایمان در مجازات ما بندگانش هم مهربانی و دلسوزی میکند…
یا الله تویی امید و قرارما
خود وعده مهدی بداده ای نگارما
ما ز بی کس و کاران حقیر شده ایم
اذنی ده تا که بیاید کس و کار ما
ز چه زانوی غم بگرفته ایی مزینانی
اینها تمام شوند بیاید بهار ما
اللهم عجل لولیک الفرج ، تعجیل از برای ظهور نورانیشان ، صلواتی از سر سودای دل ختم فرمایید.
گویند که چو آید آقا
رود هر ظلم و جفا زین خانقا
کار دنیا همه با جور و جفا میباید
عدل و زیبایی و مهدی به صفا میاید
ما که بازنده ی این عالم دونیم جانا
برده از دل همه ی تاب و توانم دانا
مهر مهدی به دل خون مزینان باشد
پس چه غم دارد اگر خوار و پریشان باشد
امشبم دلم از برای او پرخواهد زد
جام می مهدی را ، مستانه بباید زد
ای دل به مزینانی یک فرصت دیگر ده
حسی ز ره مهدی پیمانه بخواهد زد
در بیابانیم معشوقه ی ما مهدی ست
دست من و مهدی دست ، بوسه که نخواهد زد؟