ضرب المثل های باغزندان

در محله باغزندان که در سابق یک ده کوچک بوده است، ضرب المثل های نابی از پیشینیان باقی مانده است.


شو سیا گو سیاه

شو یعنی شب و گو یعنی گاو. مراد این است که در شب می توان مخفی کاری کرد و حتی گاو هم در شب سیاه به نظر می رسد.


خیز گربه تا دم کلیندونه

کلیندون چیست؟ قدیم که درب باغ ها چوبی بود، پشت درب یک آویز وجود داشت که با قرار گرفتن در جای خود درب قفل می شد. صاحب باغ در کنار درب از بیرون یک سوراخ درست می کرد که موقتا در باغ نیست بتواند از آنجادستش را وارد کند و درب را باز و بسته کند تا حیوانات نتوانند وارد باغ بشوند. به آن سوراخ کلیندون می گفتند.

این ضرب المثل حال کسی را می گوید که شاخ و شانه می کشد و ادعا زیاد می کند ولی پای کار که برسد کاری از دستش بر نمی آید. مانند گربه که با جست و خیز راه می افتد ولی وقتی به کلیندون می رسد می بیند دستش به کلیندون نمی رسد.


مگه سیب سرخ واسه دست چلاق حیفه؟

یعنی اگر آدمی بیماری یا معلولیتی داشته باشد باز هم حق دارد مانند بقیه از نعمات خداوند استفاده نماید.


جون دست بسیار، هم در خوردن هم در کار

یعنی هرکاری که با جمعیت همراه باشد سریع پیش می رود. همان طور که وقت خوردن همه می آیند، در وقت کار هم همه باید بیایند تا کار سریع انجام بشود.


ابریشم تو داده، حُسنی که خدا داده

تو یعنی تاب. فردی که لاغر است می گوید لاغری من یک حسن و صفت نیک است که خدا به من داده است. مانند ابریشم ریسیده که با ارزش است لاغری هم با ارزش است.


به خانه نشستن بی بی از بی کوش و بی چادریه

هم از توره هنخوره هم از آخور

شکمش ته درفتیه

مو چو در هنکنه

معلوم نیه با کی داره

او در کلوم بو داره

هنو نکشیه هنگه نه منش کمه

یکسال بخور نون تره ده سال بخور نون کره

تیله از تقار سگ زرد برار شغال

لوش بدی دندونش ندی

خوردنک و جستنک

شا همبخشه شاقلی هنمبخشه

چره آدم به ویرانه بخوفته که خو آشفته بوینه

به نام احمد به کام محمود

تا کل بره آرا کنه عروسی خلاصه

انگوشت نمک خانه نمک

شکم گسنه عرق نعنا

صافی به آفتابه هنگه دو سوراخه

غلوم سیا خون بدیه

قربونت برم منقل کاشی خرجم با خودوم آقام تو باشی

مگه پر جبرئیله؟

موش با امبون کاری نداره خودش به تیک تیک همیا

بی زنگ هنزنگه

من از بهر حسین در اضطرابم تو از عباس می گویی جوابم

میون همه بلبلا یکیش جرجرانو در همیا

ماشه ی که به آتیش ومیلن دزد خودش باخبر همباشه

شتر ره باید بخفتانی سوارش هاباشی

مار تا راست هانباشه به سوراخ هنره

نکرده کار جون در بلایه

نه بیل بزن نه پایه انگور بخور به سایه

نخورده پالوده لک توک آلوده

وا کنیز حاج قنبر همانه

با بی ادبان نان به ادب باید خورد

هنو صابونش به رختت نخورده

هیچ گربه ای محض رضای خدا موش هننگیره

هرکی خره ببرد بالا بم خودشم هنتانه بیاره پایین

هرجا آشه کل فراشه

هوخا خر بخوره سگ بخوره

هرچه که پیدا کنی خرج اتینا کنی

هنو غوره نبیه هوخا حلوا هاباشه

آفتو تا مهتوشون راهی نیه

گله حضرت صاحب ره تا ساعت هشت نچراندن

هیچ ارزانی بی علت نیه هیچ گرانی بی حکمت نیه

چاه کن همیشه ته چاهه

عیب سواره یه

حرف قرص از وچه بپرس

به سو نشسته

مگه بیل به کمرم بخورده؟

آسمون ریسمون هنکنه

آفتابه لگن هفت دست شام و نهار هیچی

بی پیر مرو بر ظلمات هرچند سکندر زمانی

راه برو بیراه مرو هرچند که راه پیچان بود

نو که آمد به بازار کهنه میشه دل آزار

شلوارش دو تا هابیه

لنگش دخیزیه

سایشه با تیر هنزنه

تو گاو باش شاخ بزن

این ور بوم گرمایه اون ور بوم سرمایه قربان خدا بگردوم یک بام و دو هوایه

خرج که از کیسه مهمان بود حاتم طایی شدن آسان بود

از کیسه خلیفه همبخشه

شاه همبخشه شاقلی هنمبخشه

سال به سال عیدی به شنبه

صد سال اولش سخته

گربه ر دم حجله بکشت

در نبود گوشت بادمجان سالاره

بزک نمیر بهار میاد خربزه با خیار میاد

سیاه باش تسنی باش پول داشته باشی داداشی

برو کشتو بساب

در خانته قفل کن همسایته دزد نکن

دو دستش افتاده

جابجا کنعبد جابجا کنستعین

دویی بود و خویی بود

تا گوساله گاو بشه دل صاحبش آب میشه

بیخود دلته صابون نزن

فکر نون باش که خربزه آبه

ته خیار تلخه

سگ نبینه نلایه

عروس تعریفی گوزوک در همیا

آش نخورده و دهن سوخته

خدا خره همشناخت بهش شاخ نداد

بازی اشکنک داره سر شکستنک داره

دست ورفت هابیه

کیک درفتیه به تومونش

یه هاشوره قبایه