«یا ایها الذین امنوا مالکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیوة الدنیا فی الاخرة الا قلیل»
ای آنان که ایمان آورده اید چه می شود شما را که هرگاه گفته می شود به شما کوچ کنید برای جنگ درراه خدا، سرگردانی و سنگینی می کنید.
در روی زمین آیا خشنود شده اید به زندگانی دنیا به جای آخرت؟ همانا نیست چهره زندگی دنیا در آخرت مگر خیلی کم .
« و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین »
و جنگ کنید در راه خدا با آنان که جنگ می کنند با شما و تجاوز مکنید که خدا نیست دوستدار تجاوزگران .
درود گرم و خالص ما بر محمد و خاندان پاکش. سلام شیرین و مخلص ما بر خمینی روح الله. چه سخت است نوشتن وصیت نامه برای جوانی که آرزوها دارد. چه بد است موقعی که قلم به روی کاغذ حرکت نمی کند. آن هم در هنگام مرگ، ولی نمی دانم چرا وصیت در راه خدا آنقدر شیرین است که از همۀ آرزوها بالاتر است. پسری 20 ساله به آرزوی دیرینه و همیشگی خود شهادت رسیدم. پروردگارا شکر که پس از مدت ها به آرزوی خود رسیدم. شهادت : شهادت مرگ سعادت آمیزی است که آغاز دیدن زندگی پربار جدیدی را نوید می دهد . شهادت : شربتی است که هر کس توان آن را ندارد که بنوشد مگر اینکه خود را از تمام قید و بندهای ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. شهادت در نزد من مانند مادری است که فرزندش را با تمام وجود به آغوش می کشد . شهادت : قلۀ رفیع انسانیت است من به آغوش شهادت می روم و به سویش پرواز می کنم. سوگند به شهادت ، که شهادت نهایت آرزوی من است. هر چه بیشتر به خدا می اندیشیدم هر چه بیشتر به شهادت عشق می ورزم. چه شیرین است آن زمانی که انسان به خون خودش می غلتد . من آموختم که زندگی مادی نکبت بار است و نباید دل به دنیا بست. یا نباید منتظر باشم که مرگ مرا فرا گیرد و اینجاست که من سبقت گرفتم و به سراغ مرگ می روم، مگر انسان یک دفعه بیشتر می میرد؟ پس چه بهتر که آن یک دفعه هم در راه خدا باشد . ای پدر و مادر مهربانم، وصیتم به شما این است که هرگز ناراحت نباشید. اگر هم گریه می کنید برای امام و یارانش گریه کنید. شما باید مانند کوهی محکم حسین و حضرت علی اکبر و استوار باشید. شما خوب می دانید که خداوند بندگانش را در هر زمانی آزمایش می کند . خداوند ما را به طور امانت به شما تحویل داده است و شما می بایست امانتی را که خدا به شما داده بود، سالم و خیلی خوب پس می دادید و شما بهترین کاری بود که کردید. ای پدر و مادر خوبم من برای شما نتوانستم فرزند خوبی باشم و آن محبت هایی که به من کرده بودید جبران کنم. اگر از من در عمرم ناراحتی دیدید و یا اگر به شما بی احترامی کرده بودم، مرا ببخشید و از من در گذرید. پدر جان تو نمونه ای برای مردها، چون تو دو پسر جوانت را در راه خدا داده ای و تو باید در مقابل ضد اسلام، محکم و استوار بایستی . مبادا پدر از راهت دست بکشی، اجر تو پیش خداست. مادر جان، تو داری کم کم به زینب نزدیک می شوی. تو دو پسر پاره جگرت را، در راه خدا داد های. مادر جان تو از من خیلی تعریف می کردی، آخر تو باید بدانی که خدا چیز خوب قبول می کند و خدا چیز بد نمی خواهد و امیدوارم که خداوند همه کسانی که در راه او کشته می شوند را جزء شهیدان صدر اسلام (کربلا) بدارد. مادر، تو باید انقلاب را زینب گونه به پیش ببری . پاداشت با خداست