مرحوم شیخ علی اصغر شیری تک پسر علی اکبر بن ملا ابوالقاسم، در باغزندان به دنیا آمد.
وی بعد از تاهل وارد حوزه علمیه مشهد شد و به درس خواندن در جوار امام رئوف علیه السلام پرداخت (طبق برخی نقلها وی به سرعت به آنچه میخواسته رسید و پس از چند ماه تحصیل در مشهد، در خواب یا با الهام به ایشان گفته شد که آنچه به دنبالش آمده بودی به تو دادیم، به پیش زن و فرزندانت برگرد).
شیخ علی اصغر شیری قبل از حاج آقای قنبریان پیش نماز مسجد باغزندان بود. وی گاهی برای تبلیغ ماه رمضان و اقامه مجالس اهل بیت علیهم السلام به سمت گرگان یا کالپوش میرفت.
او قد بلندی داشت و کتاب بزرگی که آنرا کتاب جوهری مینامید همراه خودش به خانه ها میبرد و تاریخ اهل بیت را برای مردم نقل میکرد و گاهی مردم هدیه ای به او میدادند.
وی یک زن و چهار دختر و یک پسر داشت و پس از حدود ۶۰ سال زندگی و مجاهدت در راه اعتلای مذهب، در حوالی سال ۱۳۴۰ ه.ش از دنیا رفت و در مزار پایین باغزندان جایی که امروزه تقریبا پارک شهرک توحیدی است به خاک سپرده شد.
مرحوم سید عبدالله میرحسینی نماز میت را در تکیه بالا بر پیکر او اقامه کرد. در این هنگام فردی از میان جمعیت برخواست و با صدای بلند گفت: من اهل یکی از مناطقی هستم که شیخ علی اصغر برای تبلیغ میآمد. من هم دیشب مهمان منزل او بودم. پس از اینکه شام خوردیم و مطالبی درباره مسائل شرعی به من آموخت رو به همسرش کرد و گفت بستر مرا آماده کن. همسرش از اینکه شیخ زودتر از همیشه میخواهد بخوابد تعجب کرد و پرسید چرا به این زودی!؟ شیخ گفت: من امشب میمیرم! همسرش حرف او را باور نکرد. سپس شیخ رو به من کرد و گفت بستر من آنجاست لطفا برایم پهن کن. من هم باور نکردم ولی بستر شیخ را آماده کردم و شیخ به بستر رفت. پس از چند لحظه دیدیدم شیخ نفس نمیکشد و جان به جان آفرین تسلیم کرده است.