پاسدار شهید محمدحسین احمدی

پاسدار شهید محمدحسین احمدی


وصیت نامه شهید محمدحسین احمدی:

 بسم الله الرحمن الرحیم

 « لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر والمجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجۀ وکلا وعدالله الحسنی و فضل الله المجاهدین علی قاعدین اجرا عظیما »

« برابر نیستند نشستگان از گردندگان ، غیر صاحبان رنج و جهاد کنندگان در راه خدا، به مال های خود و جانهای خود زیاد تی داد خدا جهاد کنندگان را به مال هایشان و خودهاشان بر نشینندگان مرتبه.»

 درود بر محمد و خاندانش و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی مدظله العالی پس از 27 سال زندگی، به یاری حق به هدف خود رسیدم و هیچ چیز در زندگی جز شهادت آرزوی من، پایدار نیست و هیچ چیز نمی تواند گلوی تشنه مرا سیراب کند، جز شهادت و اکنون می خواهم که مسیر الله را طی کنم و از اسلام و میهن خود دفاع کنم ، تا سر حد شهادت و جان ناقابل خود را نزد خداوند هدیه کنم. عمر من که ارزش خداوند را ندارد. پس در راه خداوند لایزال تا آخرین قطره خون که در رگ دارم با دشمنان اسلام می جنگم و با خون خود، امیدوارم که درخت اسلام سیراب شود و آنگاه از جوانه ای که از درخت اسلام می زند، برای ملت های مستضعف جهان ثمره دهد . شهادت را برگزیدم و فقط مسئولیت شیعه بودن که به دوشم سنگینی می کرد و در تشیع که همان اسلام است ، انسان جانشین خدا، یعنی انسان مسئول است. من این راه را انتخاب کردم که منتظر من نباشید. چون نرفتم که زنده برگردم. رفتم مبارزه با کفر کنم و بکشم و اگر نتوانستم بکشم، کشته شوم.

وصیت می کنم که هرگز برای من اشک نریزید. فقط به مادرم بگویید که تو در نزد زینب سربلند خواهی بود، چون که تو هم شهید داده ای. مادر هر موقع که به یاد فرزند خود می افتی به یاد فرزندانی باش که بدن پاره پاره آنان را هم مادر انشان ندیدند که توسط مزدوران چپ و راست در زیر رگبار گلوله های دژخیمان شرقی و غربی و داخلی امثال فدائی خلق و منافقین و دمکرات و کومله که آنها از ستون پنجم در ایران هستند، به دست آنها کشته شده اند و هیچ رحمی به آنان نکردند و حتی در کردستان عده ای از برادران ما را با بی شرمی سر بریدند و عده ای را زنده زنده زیر خاک کردند و عده ای دیگر را گرفتند و به حزب بعث عراق تحویل داده و پول و اسلحه میگرفتند.

 و مادر تو هم مانند آن مادرانی باش که همچنان به سر آنان آوردند و تو هم همان هستی که فرزندت را کشتند و همچنان استوار مانند کوهی که به افق سر کشیده، سربلند باش، که مبادا منافقین از شهادت فرزند تو سوء استفاده ای کنند، که پیش فاطمۀ زهر ا شرمنده شوی. و تو ای پدر، همچنان شیری درنده در میان بیشه زار باش که همچنان می غرد و نعره سر می دهد. که خدای ناکرده دشمن خوشحال شود و بیاید پیش شما و شما را اغفال نماید، که آی چرا نشستی پسرت را کشتند؟ چرا ساکت نشستی؟ بلند شو یک کاری بکن . مبادا چنین روزی پیش آید. مبادا بیاید و بگوید پسر تو را بزور بردند و کشتندش . پدر عزیزم ناراحت نباش، چون که بایدهمه باید روزی از این دنیای پر جو ش و خروش برویم. پس چه خوب است مرگی که باعث عزت و سربلندی انسان شود و تو ای پدرشکر و سپاس کن آن خدایی را که آفرید همه ما را و راه و روشی بر آنها قرار داد که من به آن راه راه الله، راه اسلام، راه شهادت رسیدم و شکر کن آن خدایی را که به فرزند تو شهادت را عطا کرد و امیدوارم که ما را در ردیف شهیدان خود قرار بدهد.

و به برادران دینی خود توصیه می کنم که شماها وارث این اسلحۀ از دست افتادة من هستید که در راه اسلام، در راه کفر، که با کفار جنگیدم هستید و شماها هستید که جای خالی شده مرا پر می کنید و تنها امید من شما برادران و خواهران من هستید که جای خالی مرا پر خواهید کرد. وصیت می کنم که هرگز تا آخرین قطره خون خود، هرگز با دشمنان اسلام سر سازش نگیرید و همیشه گوش به فرمان امام خمینی رهبر انقلاب باشید. و من از برادران خود می خواهم که پدر و مادر مرا یاری دهند و به صبر و بردباری یاری نمایند و به آنان بگویید که اگر او نرود چه کسی برود؟ یک منافق می رود، نه، هرگز . و به آنان بگویید که تنها آرزوی او شهادت بود. شهادت در راه خدا . کسی خیال نکند که مرا به زور به جنگ فرستادند. من با میل و ایمانی که به خدا داشتم رفتم ، تا به دشمنان اسلام بفهمانم که اسلام سازش پذیر نیست و به همان خدایی که تمامی ما را آفرید قسم، که تا آخرین قطره خون خود سنگر را رها نکرده و تا سرنگونی دشمن از سنگر بیرون نیایم و . ( بکشم سران کفر را)  خدایا از تو یاری می طلبم که شهادت در راه اسلام را، به من عطا کنی و اگر شهادت را عطا نمی کنی لااقل پاسداری از این انقلاب عظیم اسلامی راعطا فرما. چنانچه استاد شهید مرتضی مطهری می فرماید: شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع، این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در  رگ های آن اجتماع، خاصه اجتماعی که دچار کم خونی هستند، خون جدید وارد کنند ما باید آن رسالتی که بر عهده ما هست، آنچنان به پایان برسانیم بهآنچنان که مردم سلحشور ایران انتظار از یک پاسدار را دارند، به پایان برسانیم.

این وصیت در ساعت 6:40 دقیقه 22/7/1359

با تقدیم احترام

پاسدار انقلاب اسلامی سپاه شاهرود

محمدحسین احمدی

اگر می توانی بمیران (جهاد)  اگر نمی توانی بمیر (شهادت)